بازاریابی تجربه‌، نه صرفاً یک تکنیک تبلیغاتی، بلکه بازتابی است از تحول در هستی‌شناسیِ برند و رویکردی فلسفی به رابطه‌ی میان آدمی و محصول. این نوع بازاریابی، تبلورِ عصر جدیدی است که در آن، مخاطب دیگر تنها «مصرف‌کننده» نیست، بلکه «هم‌زیستِ رویداد برند» می‌گردد.

به گزارش گویای صنعت، در جهان امروز، که ساختارهای سنتی بازاریابی به سرعت فرو می‌پاشند و مفاهیمی چون توجه، وفاداری و معنا در حال بازتعریف هستند، بازاریابی تجربه‌ محور را می‌توان نوعی مکاشفه‌ی عاطفی-حسی دانست؛ جریانی که در آن، برند به‌جای ارسال پیام، فضا می‌سازد؛ فضایی برای زیست مشترک، برای درک زیباشناختیِ معنا و برای مواجهه‌ی وجودی با ارزش‌ها.

اصول بنیادین این پارادایم نوین:

برند در این تعبیر زیست‌بومی است برای خلق تجربه‌هایی در لایه‌های حسی، ذهنی و حتی اگزیستانسیال.

در این رویکرد، تجربه‌ی مستقیم مخاطب، خود تبدیل به پیام می‌شود؛ پیامی که از طریق بدن، حافظه و احساسات دریافت خواهد شد. (E2H یا همان Ecosystem to Human)

بازاریابی تجربه‌ محور نه بر اساس انتقال داده، بلکه بر پایه‌ی طراحی لحظاتی با میزان بار احساسی بالا و ابعاد چندحسی بنا می‌شود.

این بازاریابی می‌کوشد تا از جان ِ یک رخداد، خاطره‌ای اجتماعی و اشتراکی خلق کند که قابلیت بازتولید در شبکه‌های اجتماعی، روایت‌های خانوادگی یا حتی حافظه‌ی فرهنگی را داشته باشد.

در بازاریابی تجربه پرسش اصلی دیگر این نیست که «چه می‌فروشم؟» بلکه این است که:

چه چیزی را در مخاطب بیدار می‌کنم؟
و چگونه می‌توانیم از رهگذر تجربه، پلی بزنیم میان کالبد محصول و جانِ آدمی؟

این‌چنین است که بازاریابی، از یک صنعت، به یک هنرِ وجودی تبدیل می‌شود.

به قلم: سجادحسینی