قاسم کرباسیان اصطلاح “Mass” از ریشه لاتینی “Massa” به معنای “خمیر” و “تکه بزرگ و بههم پیوسته” گرفته شده است. واژه “Mass” در معنای اولیه، در فیزیک به معنای “جرم” به کار رفته است. این واژه در معنای خنثی (بدون هرگونه سوگیری) صرفا دلالت بر پوشش و فراگیری وسیع و عمومی دارد مثل “Mass Medium” […]
اصطلاح “Mass” از ریشه لاتینی “Massa” به معنای “خمیر” و “تکه بزرگ و بههم پیوسته” گرفته شده است. واژه “Mass” در معنای اولیه، در فیزیک به معنای “جرم” به کار رفته است.
این واژه در معنای خنثی (بدون هرگونه سوگیری) صرفا دلالت بر پوشش و فراگیری وسیع و عمومی دارد مثل “Mass Medium” یا “Mass Communication” که به معنای رسانه جمعی و ارتباط جمعی میباشد. بر این اساس توده در اصطلاح به مجموعهای گفته میشود که در آن فردیت از بین رفته است[۱] و نوعا تجمع بسیار بزرگی از افراد بیتفاوت است که برای یکدیگر ناشناختهاند اما بهعلت توجهشان به برخی منافع واقع در بیرون از محیط یا کنترل مستقیم و شخصیشان، بههم نزدیک میشوند.[۲]
ژاک دریانکور (Jacques Driencourt) فرانسوی در تبیین توده اینگونه میگوید: «توده مجموعه افرادی است که در یک محیط پراکنده میباشند اما از برخی جهات تحت شرایط و نفوذهای مشابهی قرار دارند این شرایط و نفوذها به سبب آنکه همه افراد مذکور در یک زمان اما بهطور تنها در معرض وسایل محرک هستند، آنها را آماده میسازند که در برابر خواست واحد به جنبش درآیند. توده خوانندگان یک روزنامه یا شنوندگان یک برنامه رادیویی در چنین وضعی میباشند …».[۳]
صرفنظر از تعریفهای گوناگونی که برای توده عرضه میشوند باید خاطرنشان کرد که استعمال کلمه توده از قرن گذشته تاکنون بیشتر با هدفهای سیاسی همراه بوده است و هنوز هم مفهوم طبقاتی دارد. به همین جهت عدهای برای توده معنای مثبت انقلابی قائل هستند و برای معرفی طبقه کارگر، زحمتکش و تولیدکننده از آن استفاده میکنند که برای تحقق اهداف جمعی سازمان یافتهاند. اصطلاحاتی نظیر “جنبشهای تودهای” و “احزاب تودهای” و “حمایت تودهای” نیز به همین معنا بهکار میروند. اما در مقابل محافظهکاران و طرفداران حفظ موقعیتهای اشرافی و انحصاری گذشته که از شرکت کردن مردم در سرنوشت خودشان ناراضی بودند، توده را به معنای منفی و تحقیرآمیز استعمال میکنند. این قبیل افراد، توده را در برابر طبقه به اصطلاح “نخبه” قرار داده و آن را با مردم عوام و بیسواد مترادف میدانند. باید دانست که معنای منفی توده از دیرباز به توده غوغاگر و اوباش اطلاق میشده است؛ بهویژه توده مردم جاهل و بیاعتنا به قانون. نکته حائز اهمیت در پایان تبیین این مفهوم آن است که در برداشت تازه از مفهوم توده، توده با مفهوم فرد تعارضی نداشته و این برداشت با برداشت سنتی که مفهوم توده را همیشه با مفهوم فرد آشتیناپذیر میشناسد متعارض است.[۴]
پیشینه و مفاهیم همعرض توده
مطالعه علمی پدیدههای زندگی جمعی از اواخر قرن نوزدهم مورد توجه دانشمندان قرار گرفت، در این راستا، پدیده توده که پیش از رواج آن مفاهیمی همچون “انبوه خلق” و “عامه یا همگان” بهترین معرف پدیدههای زندگی جمعی بهشمار میرفتند، توسط گابریل تارد (Jean Gabriel De Tarde: 1843-1904) به طور منسجم مطرح شد و گوستاولوبون (Gustave Le Bon: 1841-1931) نیز در قرن نوزدهم بهعنوان اولین دانشمند، روانشناسی آنرا به تحلیل کشید. باید دانست که هربرت بلومر (Herbert Bulmer: 1939) آمریکایی یکی از اولین اعضای مکتب شیکاگو در واقع اولین کسی بود که چارچوب نظری روشنی در باب توده ارائه نمود. وی مخاطبان را بهعنوان شکلی جدید از تجمع بشری در نظر آورد و این پدیده را یک توده نامید و آنرا از اشکال قدیمیتر بهویژه گروه، انبوه خلق و عامه مردم متمایز ساخت. “بلومر” تعریف اولیه توده را با استفاده از فرقهایی که با سایر انواع جمعهایی که در زندگی اجتماعی یافت میشود -بهویژه گروه، انبوه خلق و همگان دارد- ارائه کرد.[۵]
در یک گروه کوچک، همه اعضا یکدیگر را میشناسند، بر عضویت مشترکشان در گروه آگاهی دارند. ارزش هایشان مشترک است. نوعی ساختار روابط دارند که در طول زمان نسبتاً پایدار است و در خدمت هدف خاصی است. “انبوه خلق” بزرگتر است، اما هنوز محدود به حدودی قابل مشاهده و جایی مشخص است هر چند انبوه خلق موقتی است و بهندرت دوباره با همان ترکیب اولیه تشکیل میشود. البته احتمال میرود که هویت و روحیه مشترک بالایی وجود داشته باشد اما معمولاً ترکیب اخلاقی و اجتماعی آن ساختار و نظم معینی ندارد. البته انبوه خلق میتواند دست به عمل بزند اما اغلب اعمالش خصلت انفعالی، عاطفی و غیرعقلانی دارد. نوع سومی که هربرت بلومر “همگان” میخواند که بسیار بزرگ، پراکنده و پایدار است معمولاً حول موضوع یا هدف مربوط به زندگی عموم مردم تشکیل شده و هدف اولیهاش پیشبرد منافع یا عقیدهای خاص و تحقیق دگرگونی سیاسی است. “همگان” عنصری اساسی در نهاد سیاسی دموکراتیک و مبتنی است بر آرمان برخورد عقاید در چارچوب یک نظام سیاسی باز و غالباً از بخشهای آگاهتر جامعه تشکیل میشود. پیدایش “همگانی” از نگاه مشخصه نظامهای دموکراسی لیبرال مدرن بوده و با ظهور روزنامه حزبی یا بورژوا در پیوند بوده است.[۶]
مشخصهها و ویژگیهای توده
همانطور که ملاحظه شد، توده بهعنوان یکی از انواع جمع توسط دانشمندان مختلفی تعریف و تفسیر شده است. اما در مجموع باید گفت با توجه به اظهار نظرهای اندیشمندان ویژگیها و مولفههای تشکیلدهنده پدیده توده را میتوان اینگونه ارزیابی کرد:
۱٫پراکندگی اعضاء؛ توده شامل حجم زیادی از انسانهای پراکنده میباشد که از نظر فیزیکی از همدیگر دوراند و امکان مخلوط شدن را ندارند. اعضای توده از نظر ویژگیها ناشناختهاند و در واقع توده از افراد بینام و نشانی تشکیل شده که همدیگر را نمیشناسند.
۲٫برخورداری از روح واحد جمعی؛ توده دارای نوعی روح واحد جمعی است که این روح حس و فکر و عمل آنها را طوری تغییر میدهد که با حس، فکر و عمل هر یک از آنها بهتنهایی متفاوت است. این پدیده از ترکیب افراد با ذهنیت و احساس واحدی که تفاوتهای فردی را نادیده میگیرند، تشبیه شده است. [۷]
۳٫عدم تجانس و ناهمگون؛ اعضای توده میتوانند از حرفهها و مشاغل مختلف و از کلیه اقشار اجتماعی شناخته شده باشند که از نظر طبقاتی، شغلی، تحصیلی و اقتصادی بسیار متفاوت باشند. این ویژگی را میتوانیم برای مثال در توده افرادی که جریان یک قتل را دنبال میکنند ببینیم.
۴٫عدم انسجام اعضاء؛ توده نیز مانند انبوه خلق فاقد هرگونه سازماندهی است، و به دلیل ساختار ضعیف سازماندهی نمیتواند همانند یک جمع بهصورت منسجم و با وحدت عمل نماید.[۸]
نظریه جامعه تودهوار[۹]
اساس این نظریه که بر مبنای فعالیتهای تعدادی از تئوریپردازان علوم اجتماعی و دانشمندان علم رفتارشناسی مطرح شد و در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ به اوج خود رسید، براین بود که رفتار انسان را میتوان بهعنوان پاسخ و واکنشی به انگیزههای جهان خارج از درون انسان، ارزیابی کرد. در چنین جامعهای که از آثار مدرنیته بهشمار میرود روابط فردی نامشخص، غیرفردی و مجزا از هم هستند و افراد بهصورت آدمهای بیریشه دیده میشود، که بر اساس کیفیات فردیشان داوری یا با آنها برخورد نمیشود و اگر ارتباطی میان آنهاست بر اساس نیاز است و نه سنت، که این امر دقیقا برخلاف روابط جامعه سنتی است که در آن مردم بر اساس پیوندهای فردی، سنتی و ارتباطی با هم پیوند خورده و دارای روابط احتماعی دوجانبه و تعهدآفرین نسبت به یکدیگر هستند و همین امر افراد جامعه را بهعنوان “افراد یک کل” متصل به هم نگاه میدارد.
این نظریه که باعث تقویت این دیدگاه شده است که تاثیر رسانهها بر زندگی و رفتار مردم صریح و سرراست میباشد، رسانهها را در جامعه تودهوار با این مولفهها ارزیابی میکند:
۱- رسانههای جمعی نیروی مخرب و فاصلهاندازی در جامعهاند و باید کنترل شوند.
۲- رسانههای جمعی این قدرت را دارند که به طور مستقیم بر طرز فکر و رفتار مردم عادی اثر بگذارند.
۳- مردم چون از نهاهای سنتی اجتماعی که آنها را در برابر تبلیغات و تحت تاثیر قرار گرفتن محافظت میکردند فاصله گرفتند و منزوی شدهاند، در برابر قدرت تاثیر رسانههای جمعی آسیبپذیر نشان میدهند.
۴- تحولات اجتماعی ناشی از تاثیر مخرب رسانههای جمعی، در نهایت به ظهور جوامع اقتدارگرا با کنترل متمرکز میانجامد.
۵- رسانههای جمعی با ترویج اندیشههای مبتذل و موهن و فعالیتهایی که رفتار متمدنانه را به خطر میاندازد، سطح استانداردها و ارزشهای فرهنگی را کاهش میدهند.
پژواکهای بحث جامعه تودهای را میتوان در آثار پیشگامان تئوریهای جامعهشناختی نظیر: آگوست کنت، دورکهایم، تونیس و پارتو شنید.
انسان تودهای[۱۰]
در جامعه تودهوار، انسان از کانون زندگی گروه محلی و فرهنگ سنتی جدا شده و در دنیایی وسیع و ناشناخته کنونی خود را تنها و رها شده احساس میکند. رفتارها و کردارهای انسان در این دنیای تازه دیگر در مجرای قواعد سنتی سیر نمیکنند و اوضاع و احوال جدیدی که در برابر او قرار میگیرند با هیچکدام از اصول شناخته شده وی، منطبق نمیباشند.
در چنین شرایطی انسان تنها و منزوی عصر “فراصنعتی” جهتیابی فردی برای موفقیتهای اجتماعی را کافی ندانسته و بیش از پیش در مییابد که تنها قاعده مطمئنی که میتواند راهنمای کردار اجتماعی میباشد توجه به جهت عمومی رفتار همعصران اوست. در این حالت مسأله زندگی هر فرد طرز رفتار دیگران است، که به همین جهت انسان پیوسته میکوشد خود را با دیگران هماهنگ سازد و برای این مهم از وسایل ارتباطی جهت کسب اطلاع در مورد دیگران به منظور هماهنگ شدن با آنها بهره میگیرد. بدین ترتیب وسایل ارتباطی در هماهنگ کردن فرد با دیگران نقش حیاتی پیدا میکنند و انسان با استفاده از این وسایل تصویر فردی خود را از آیینه خارج میکند و تصویری مشابه به دیگران جایگزین آن میسازد و به انسان تودهای تبدیل میگردد.
بنابراین به طور خلاصه دو ویژگی مهم انسان تودهای را میتوان دور شدن از سنتها و سعی در هماهنگ شدن با دیگران دانست.
تودهسازی[۱۱]
این واژه نو را در معنایی مستهجن و جهت ساختن این واقعیت به کار میبرند که نیروهای فشار جمعی، مردم را وادار به داشتن نوع زندگی و رفتاری یکسان، فاقد تمایز و تفاوت و از خارج تعیینشده میکنند. تودهسازی به صورتی عینیتر این معنا را میرساند که فنون و نظامهای تولید و مصرف، انسانها را مجبور به همنوایی جمعی با هنجارها، معیارها و رسوم رایج جامعه صنعتی میکنند. یکسان شدن اشیاء، شیوهها و فعالیتها موجبات یکسان شدن انسانها را فراهم میسازد.
فرهنگ تودهها یا تودهای[۱۲]
فرهنگ تودهای همان فرهنگ عامه است که با شیوههای صنعتی تولید انبوه و در بازار با سود، به جمعیت انبوه مصرفکننده عرضه میشود. این فرهنگ که فرهنگی است تجاری که برای بازاری وسیع تولید شده، به موضوع فرهنگی بهمثابه کالای مصرفی و با نگاهی صرفا مادی نگریسته و مخاطبین را نیز بهعنوان مصرفکننده در نظر میگیرد و بر اساس این منطق، فرهنگهایی که پولساز نیستند و نمیتوانند برای بازار انبوه، تولید انبوه داشته باشند جایی برای ادامه حیات نخواهند داشت. منطق این فرهنگ که بایستی آن را فرهنگ جامعه تودهای دانست، موضوعات فرهنگی و عناصر فرهنگی را منحصر در موضوعاتی که صرفا برای پر کردن وقت خالی به کار میآیند مینماید چرا که این موارد را میتوان مانند سایر کالاهای مصرفی بهخوبی مورد مصرف جامعه قرار داد و در واقع در این نگاه فرهنگ به حد مادیت تنزل مییابد و سود مادی ملاک ارزشیابی موضوعات فرهنگی مثل کتاب، تئاتر، سینما، موسیقی، نقاشی و … قرار میگیرد و موضوعات فرهنگی در این نگرش با عنوان کردن هر آنچه که اکثریت را ارضاء میکند میپردازند، چرا که بدینصورت میتوانند به سود بیشتر که اساس تفکر فرهنگ تودهای است دست یابند.
شایان ذکر است که در این رویکرد به فرهنگ و موضوعات فرهنگی است که بهواسطه نگاه گیشهای و فراغتی به هنر، ارزشهای هنری و زیباییشناختی در آثار هنری به فراموشی سپرده میشوند و جاودانگی بالقوه که آفرینش اثر هنری را در گذشته مورد توجه قرار میداد به نفع جیزهای زودگذر و مصرف سریع از بین میرود و دیگر نمیتوان برای ابدیت موضوع فرهنگی تولید کرد. باید دانست که این دیدگاه تودهای نسبت به فرهنگ علاوهبر اینکه روابط آفرینشگر اثر با خود را دستخوش تغییر کرده است، به روابط موجود میان موضوع فرهنگی و مخاطب نیز صدمه میزند و همچنان که گذشت مخاطب را صرفا به مصرفکنندهای تبدیل میکند که به طور مثال فقط به جهت اجباری از پایگاه اجتماعی و یا نیاز به وقتگذرانی به بازدید از موزه بهعنوان یک موضوع فرهنگی رفته است و شاهد هیچگونه انگیزه برتر و معنویی فراتر از این هدف نخواهیم بود.
گفتنی است که رسانههای تودهای پیرو همین منطق فرهنگ تودهای بوده و در راستای تبدیل مخاطب از جایگاه تماشاگر به مصرفکننده گام برداشته[۱۳] و باید آن را رسانهای دانست که در مسیر ترویج فرهنگ توده یا همان فرهنگ عامه حرکت میکند.
وسایل ارتباطی نوین وتودهوارسازی یا گونهگونسازی جامعه
یکی از مسائل مطرح در عرصه وسایل ارتباط جمعی و جامعه بحث تودهسازی در جامعه توسط رسانههاست. عدهای از دانشمندان همچون “بلومر” برآنند که وسایل ارتباط جمعی عامل تبدیل جامعه به یک توده و تشکیل جامعه تودهوار میشوند. برخی دیگر نیز این وسایل را مسئول تباهی شخصیت فردی در تمدن نوین میدانند. اما برخلاف این عقاید پارهای از تحقیقات نشان میدهد که پیامهای منتشر شده بهوسیله رسانهها در خارج از محیط اجتماعی خاص افراد به آنها عرضه نمیشوند و آثار این پیامها با توجه به نوع گروهی که فرد در جامعه به آن بستگی دارد متفاوت میباشند. مطالعات “پل لازارسفلد” بهخوبی نشان میدهد که گروههای اجتماعی مثل خانواده، اداره، کارخانه، حزب و … در انتقال پیامهای ارتباطی به افراد، نقش واسطه را به عهده دارند که با توجه به نقش این گروههای اجتماعی در چگونگی انتقال پیامهای ارتباطی، برخی از دانشمندان معاصر علوم ارتباطات برآنند که: «تئوری جامعه تودهوار فقط از آن جهت حایز اهمیت است که یکی از مظاهر جامعه نوین در مقایسه با جامعه سنتی را آشکار میسازد بنابراین کلمه توده را نباید به معنای خیلی دقیق به کار برد و چنین استنباط کرد که وجود توده تمام تاثیرات گروههای اجتماعی را بر افراد خنثی میکند. چون گروههای اجتماعی خود در واقع جزء نظام ارتباطات تودهای میباشند»
به طور خلاصه باید گفت که تئوری تودهوارسازی جامعه توسط رسانهها که در گذشته مورد پذیرش بود امروزه رها شده و این اندیشه که وسایل ارتباطی نوین الزاما عامل تودهوار ساختن جامعه و سازگار نمودن افراد و تحلیل بردن آنها در یک مجموعه بیترکیب و غیرشخصی و یکنواخت میباشد، در تئوری “ارتباطات تودهوار” متروک مانده است چرا که در حال حاضر چنین پدیدهای به طور کامل در جوامع مشاهده نمیشود و بهعبارت دیگر تئوری تودهوارسازی جامعه در گذشته از آن جهت پذیرفته میشد که ارتباطات تودهای در اولین مرحله فعالیت خود بیشتر آثار یکنواخت کننده داشتند در حالیکه اخیرا تغییر جهت دادهاند و آثار متنوع سازنده آنها برتری یافته است. این دگرگونی در آثار وسایل ارتباط جمعی را میتوان معلول دو علت دانست: یکی، تحولات فنی و سازمانی و دیگری، تمایلات جدیدی که در استفاده کنندگان از این وسایل پدید آمده است.[۱۴]
منابع :
[۱]. مککوایل، دنیس؛ درآمدی بر نظریه ارتباطات جمعی، پرویز اجلالی، تهران، مرکز مطالعات و توسعه رسانهها، ۱۳۸۵، چاپ دوم، ص۵۶-۵۵ و بیرو، آلن؛ فرهنگ علوم اجتماعی، باقر ساروخانی، تهران، کیهان، چاپ سوم، ۱۳۷۵، جلد دوم، ص۲۱۵
[۲]. مککوایل، دنیس؛ مخاطبشناسی، مهدی منتظرالقائم، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها، ۱۳۸۰، چاپ اول، ص۱۱٫
[۳]. معتمدنژاد، کاظم؛ وسایل ارتباط جمعی، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، ۱۳۸۵، چاپ پنجم، جلد اول، ص۱۳۹٫
[۴]. معتمدنژاد، کاظم؛ پیشین، ص۱۴۲-۱۴۱ و ۱۴۶-۱۴۵ و مککوایل، دنیس؛ درآمدی بر نظریه ارتباطات جمعی، پیشین، ص۵۸-۵۷٫
[۵]. معتمدنژاد، کاظم؛ پیشین، ص۱۳۱ و ۱۳۹ و لازار، ژودیت؛ افکار عمومی، مرتضی کتبی، تهران، نی، چاپ چهارم، ۱۳۸۵، ص۶۱ و مککوایل، دنیس؛ مخاطبشناسی، پیشین، ص۱۰ و مککوایل، دنیس؛ درآمدی بر نظریه ارتباطات جمعی، پیشین، ص۵۶٫
[۶]. مککوایل، دنیس؛ درآمدی بر نظریه ارتباطات جمعی، پیشین، ص۵۸-۵۷٫
[۷]. آشنا، حسامالدین؛ مخاطبشناسی رسانه، فصلنامه پژوهش و سنجش، شماره ۲۶، ۱۳۸۰، ص۲۰ و لازار، ژودیت؛ پیشین، ص۶۱٫
[۸]. مککوایل، دنیس؛ مخاطبشناسی، پیشین، ص۱۱ و معتمدنژاد، کاظم؛ پیشین، ص۱۴۴ و سعیدیان، ایما؛ نگاهی نو به مفهوم مخاطب، تهران، اداره کل پژوهش های سیما، ۱۳۸۰، ص۵-۴٫
[۹]. ویلیامز، کوین؛ تئوری درک رسانه، رحیم قاسمیان، تهران، ساقی، ۱۳۸۶، چاپ اول، ص۳۵-۳۳ و۴۰-۳۹٫
[۱۰]. معتمدنژاد، کاظم؛ پیشین، ص۱۴۸-۱۴۶٫
[۱۱]. بیرو، آلن؛ پیشین، ص۲۱۸٫
[۱۲]. موشتوری، آنتیگون؛ جامعهشناسی مخاطب در حوزه فرهنگی و هنری، حسین میرزایی، تهران، نی، ۱۳۸۶، چاپ اول، ص۳۵ و ۳۹ و بیرو، آلن؛ پیشین، ص۲۱۷ و بهرامی کمیل، نظام؛ نظریه رسانهها، (جامعهشناسی ارتباطات)، تهران، کویر، ۱۳۸۸، چاپ اول، ص۴۷٫
[۱۳]. موشتوری، آنتیگون؛ پیشین، ص۳۵٫
[۱۴]. معتمدنژاد، کاظم؛ پیشین، ص۱۵۰-۱۴۹٫
انتهای پیام/ منبع: ارتباط امروز به نقل از پژوهه
- منبع خبر : ertebatemrooz.ir
Tuesday, 24 December , 2024