در سال ۱۸۹۵، کشف تصادفی اشعه ایکس توسط ویلهلم رونتگن، لحظه‌ای را رقم زد که علم آموخت فراتر از سطوح را ببیند و فیزیک، پزشکی و قدرت نادیده‌ها را با هم ترکیب کند. در نوامبر ۱۸۹۵، فیزیکدان آلمانی، ویلهلم کنراد رونتگن، در حال انجام آزمایش‌هایی با لوله کروکس، وسیله‌ای که برای مطالعه تخلیه الکتریکی از […]

در نوامبر ۱۸۹۵، فیزیکدان آلمانی، ویلهلم کنراد رونتگن، در حال انجام آزمایش‌هایی با لوله کروکس، وسیله‌ای که برای مطالعه تخلیه الکتریکی از طریق گازها استفاده می‌شود، بود. او لوله را با مقوای سیاه پوشاند تا نور مرئی را مسدود کند، اما متوجه درخشش عجیبی از یک صفحه فلورسنت در نزدیکی خود شد. گویی نور نامرئی از میان ماده جامد می‌تابید.

رونتگن، گیج اما کنجکاو، آزمایش‌های سیستماتیکی را برای تعیین آنچه اتفاق می‌افتد آغاز کرد. او کشف کرد که این تابش مرموز می‌تواند از کتاب‌ها، چوب و حتی گوشت عبور کند و تصاویری از استخوان‌ها و اشیاء فلزی را روی صفحات عکاسی ایجاد کند. او این تابش‌های ناشناخته را “اشعه ایکس” نامید که “X” نشان دهنده مقدار ناشناخته است.

آزمایش‌های رونتگن به زودی به یکی از مشهورترین تصاویر در تاریخ علمی منجر شد. در ۲۲ دسامبر ۱۸۹۵، او از دست همسرش آنا برتا عکسی گرفت. وقتی آنا تصویر ظاهر شده را دید – استخوان‌هایش کاملاً قابل مشاهده و حلقه ازدواجش به شکل یک دایره تیره – فریاد زد که مرگ خودش را دیده است.

این تصویر به سرعت در محافل علمی و روزنامه‌ها منتشر شد و مردمی را که هرگز اسکلت انسان را خارج از نقاشی‌های آناتومی یا نمایشگاه‌های موزه ندیده بودند، به هیجان آورد. ظرف چند ماه، متخصصان پزشکی از اشعه ایکس برای یافتن محل گلوله‌ها و تشخیص شکستگی‌ها استفاده می‌کردند.

تحول بزرگ علمی دستاورد کشف بزرگ کنراد

کشف اشعه ایکس در یک لحظه محوری در تاریخ علمی رخ داد. الکتریسیته، مغناطیس و نظریه اتمی درک نیروهای طبیعت را متحول می‌کردند.

هنگامی که جوایز نوبل در سال ۱۹۰۱ تأسیس شد، رونتگن اولین دریافت‌کننده این جایزه در فیزیک شد. با وجود شهرت، او فروتن ماند. او از ثبت اختراع کشف خود خودداری کرد و اظهار داشت که دانش علمی باید به نفع همه بشریت باشد. او پول جایزه نوبل خود را به دانشگاه خود اهدا کرد و به زندگی آرام خود ادامه داد و بر تدریس و تحقیق متمرکز شد.

رادیولوژی ظهور کرد تا اسکلت انسان قابل مشاهده باشد

پزشکی تقریباً یک شبه متحول شد. قبل از اشعه ایکس، تشخیص آسیب‌های داخلی نیاز به روش‌های تهاجمی یا حدس و گمان داشت. با اشعه ایکس، پزشکان می‌توانستند شکستگی‌ها، عفونت‌ها و اجسام خارجی را بدون جراحی ببینند. تا سال ۱۸۹۶، بیمارستان‌های لندن و نیویورک از دستگاه‌های جدید استفاده می‌کردند.

در سال‌های اولیه، خطرات سلامتی اشعه ایکس ناشناخته بود. دانشمندان و پزشکان اغلب لوله‌ها را با دست خالی خود جابجا می‌کردند و در معرض سطوح بالای تشعشع قرار می‌گرفتند. سوختگی، زخم و سرطان در بین آزمایشگران اولیه رایج بود.

با افزایش درک، اقدامات محافظتی مانند محافظ سربی و زمان‌های قرار گرفتن در معرض کنترل شده معرفی شدند. این استانداردهای ایمنی، زمینه را برای پروتکل‌های مدرن تشعشع فراهم کردند و به اطمینان از اینکه مزایا بر خطرات غلبه می‌کنند، کمک کردند.

تغییری که مرزهای تحول را پشت سرگذاشت

اشعه ایکس نه تنها دریچه‌ای به درون بدن انسان، بلکه به درون ساختار خود ماده نیز گشود. دانشمندان خیلی زود دریافتند که کریستال‌ها، اشعه ایکس را در الگوهایی که آرایش اتمی آنها را آشکار می‌کرد. این امر منجر به توسعه کریستالوگرافی اشعه ایکس شد، تکنیکی که برای تعیین شکل DNA، پروتئین‌ها و مولکول‌های پیچیده استفاده می‌شود.

در باستان‌شناسی، اشعه ایکس محفظه‌های پنهان درون مومیایی‌ها و مصنوعات را آشکار می‌کرد. در مهندسی، به تشخیص ترک‌ها در بال‌های هواپیما و خطوط لوله کمک می‌کرد. حتی مورخان هنر از آنها برای مطالعه لایه‌های زیر شاهکارهای هنری استفاده می‌کردند و فرآیند نقاش و نسخه‌های قبلی را آشکار می‌کردند. در حوزه های امنیتی اسکنرها ایفای نقش می کنند و…

ویلهلم رونتگن به دنبال شهرت نبود. او با کنجکاوی، صبر و شادی آرام درک اسرار طبیعت به پیش می‌رفت و در سال ۱۹۲۳ درگذشت.

انتهای پیام/ منبع: فرهنگ پذیری، محمد حسن اسدی طاری